سبز در ابی میرود
زرد ؛ در ابی ؛ می اید
و ما تنها می دانیم
که این پاییز نیست
که این ؛ نخستین بار نیست
و نه اخرین بار ؛ که روز ؛ جهان را نگریست
ونه؛ نخستین شعر
که ادمی برای پاییز خواند.
ما میدانیم
که اگر روی زرد ؛ زرد نوشته باشیم
در نگاه نمی ماند
چشم ؛ خواندن ؛ نمی تواند
تنها قلب میشود از جنس طلا
در جزیره ای بی گنج
نقطه ای روی ابی ها
نامی ؛ بر انبوه نقشه ها.
سلام دوست عزیز اگه جوک می خوای ایدی منو ادد کن
تا برات send to all بفرستم