این خط ادامه پیدا میکند
تا ان جا که کلاغ یقین دارد
و در یقین او
شماره ی کنار ادمها
و دفتر هایی
که در سال های انتظار خیس می شوند
از یاد نمی روند.
این خط ، سرفه می کند
و بوق بریده ی او
ساعات شیری روز را ترش میکند.
کلاغ یقین دارد:
قار بر خطوط ترش بریده
او را سیید نمی کند؛
او را، برای میهمانی کبوتر، اماده نمی کند.
سیمهای حامل کنار پنجره
با کلاغ و کبوتر ، نت دار نمی شوند
و نا پیوسته بال دارند.
تا شماره ای که خود را اشتباه می داند
روی خط- فاصله ی سیم های نا پیوست
گام می گذارم.
سیم های بی اهنگ تلفن را
و در را
و ماشین را
پر میکنم.
حالا یقین دارم
در غیاب کبوتر
و کلاغی که بی یقین پرید
شماره ها به اشتباه
خود را برای من
اشتباه می کنند.